
امشب ميان ستاره ي صبحي
كه مي دميد
يك اذرخش سپيد
پراز عشق ميگذشت
بر پيرهن گلدار سياه شب
صد دسته نور
پراز شوق مي نشست
ديشب
تمام ستارگان پرنور ارزو
خاموش بود و
نيامد ستاره اي
امروز ولي
در اوج روشني
در اسمان پرازنور
مي درخشدستاره اي…
ما بندگان سياهي نيستيم
و
هرگز نبوده ايم
ما وارثان خون مسيحاي عالميم
ناهيد علي اكبري